شهری پر از سکوت
نویسنده: علیرضا قلیزاده
زمان مطالعه:2 دقیقه

شهری پر از سکوت
علیرضا قلیزاده
شهری پر از سکوت
نویسنده: علیرضا قلیزاده
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]2 دقیقه
«شامپانزهها موجوداتی احساساتی و اجتماعیاند. در لحظه مرگ یکی از اعضای گروه، نزدیکترین افراد به او در کنارش میمانند و سکوت میکنند. این موضوع نشان دهنده نوعی همدلی غریزی در میانِ...» تلویزیون را خاموش کردم. مستند حیاتوحش تنها بهانهای بود برای فراموشکردن یک روز سخت؛ اما انگار تکتک لحظات و دقایق امروز بوی ناامیدی میداد. انگار همهچیز سر ناسازگاری داشت. حتی صدای تیکتاک ساعت هم از همیشه آزاردهندهتر است.
به سقف اتاق زل میزنم. هیچگاه خیال نمیکردم یک اتفاق بهظاهر ساده اینطور من را آشفته و پریشان کند. در دانشگاه زمین خوردم؛ هیچکس هیچ اهمیتی نداد! هیچکس نپرسید: «خوبی؟» حتی شاید هیچکس متوجه زمین خوردن من هم نشد. اطرافم پر از آدم بود! صداها، قدمها، نورها... اما انگار هیچکس نبود. تازه فهمیدم که این شهر پر از انسانهایی است که یاد گرفتهاند فقط از کنار هم رد شوند. نادیده گرفتهشدن از سوی غریبهها دردناکتر از چیزی بود که میپنداشتم.
بیرحمی که همیشه با خشونت نمایش داده نمیشود؛ شاید گاهی فقط در سکوت آدمهاست، در عبورشان از کنار دیگری بدون نگاهکردن، بدون شنیدن و با بیتوجهی. شامپانزهها در لحظهی مرگ همنوعشان سکوت میکنند، اما برای سوگواری و اندوهگین؛ و ما انسانها، موجوداتی که میتوانیم انتخاب کنیم نیز سکوت میکنیم؛ اما در برابر درد و رنج همنوعانمان. به راحتی از کنار درد دیگری عبور میکنیم، بدون حتی یک نگاه. این سکوت، این بیتفاوتی، بیرحمی محض است؛ جامعه به ما آموخته که احساسات دیگران برای ما اهمیتی ندارد؛ شاید چون سودی در آن برای خودمان نمییابیم. ما یاد گرفتهایم بیرحم باشیم و این را برای خود به قدرت معنی کنیم. ما میتوانیم کاری کنیم که مهر و محبت را نوعی ضعف تعبیر کرد.
انسان امروز، در این شهر پر از نگاه و صدا، گاهی بیش از همیشه تنهاست. بیرحمی در نظر من دیگر نه قتل است و نه غارت؛ بیرحمی همان نادیده گرفتن و سکوتی است که روزمرگی ما را فرا گرفته و ما حتی متوجهش نمیشویم تا وقتی که لبه تیز این چاقو دست خودمان را ببرد؛ همانطور که من را زخمی کرد.
شاید انسان بودن، یعنی همین انتخاب بین سکوت و مهربانی. شاید هنوز هم امیدی هست، اگر یاد بگیریم حضور واقعی را تمرین کنیم، حتی وقتی هیچکس نمیبیند و هیچکس نمیشنود. شاید انسان بودن، همین باشد.

علیرضا قلیزاده
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
کلیدواژهها
نظری ثبت نشده است.
